نجات کودکان کار زاهدان از سرنوشت خیابانی
نجات کودکان کار زاهدان از سرنوشت خیابانی
با تلاش اداره کل بهزیستی سیستان و بلوچستان و نهادهای مردم‌نهاد، برخی کودکان کار زاهدان از چرخه بی‌رحم خیابان رهایی یافتند و فرصتی تازه برای آینده‌ای روشن‌تر به دست آوردند.

به گزارش کنارک پرس و به نقل از «عصرهامون»، در حاشیه جنوب‌شرقی ایران، کودکانی هستند که کودکی نمی‌کنند؛ سیستان و بلوچستان، با ترکیبی پیچیده از فقر اقتصادی، بیکاری، مهاجرت‌های مکرر و چالش‌های فرهنگی، بستری فراهم کرده که در آن، کودکان بسیاری پیش از آن‌که الفبای مدرسه را بیاموزند، ناچار به آموختن الفبای بقا می‌شوند.

کودکان کار در این جغرافیای نابرابر، نماد تلخ بی‌عدالتی‌های مزمن اجتماعی‌اند؛ کودکانی که به جای نشستن پشت نیمکت‌های مدرسه، پشت چراغ‌قرمزها، در بازارهای پرهیاهو یا میان خیابان‌های گرم و پرگرد و غبار شهرهای این استان دیده می‌شوند.

کودکانی که به دلیل ناتوانی مالی خانواده، از همان سال‌های ابتدایی زندگی، مسئولیت تأمین بخشی از معیشت خانه را بر دوش می‌کشند. آنها اغلب از تحصیل بازمی‌مانند، در معرض سوءاستفاده و آسیب‌های روانی و جسمی قرار دارند و چرخه‌ای از فقر، محرومیت و نابرخورداری را از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌کنند.

این در حالی‌ است که قانون، حضور کودکان در عرصه‌های کاری را ممنوع کرده و حمایت از حقوق کودک را از اولویت‌های نظام رفاه اجتماعی می‌داند اما واقعیت میدانی چیز دیگری است؛ واقعیتی که در چهره خسته کودکانی که در زاهدان، ایرانشهر، چابهار یا زابل روزی‌شان را از دل خیابان بیرون می‌کشند، بازتاب می‌یابد.

چراغ قرمز، چراغ زندگی کودکان کار
ادریس نارویی یکی از کودکان کار در زاهدان در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی«عصرهامون»، بیان کرد: هشت ساله هستم؛ کلاس دوم بودم اما دیگر به مدرسه نرفتم؛ پدرم مریض است و نمی‌تواند کار کند؛ من باید کمک کنم و خرج زندگی را تامین کنم. به چهارراه می‌آیم و دستمال می‌فروشم.

وی افزود: دوست دارم به مدرسه بازگردم و آرزو دارم دکتر بشوم تا پدرم را درمان کنم اما نمی‌دانم میشود یا خیر.

سمیرا دانشی کودک کار در ایرانشهر در گفتگو با خبرنگار ما گفت: از وقتی پدرم فوت کرده، مادرم خیاطی خانگی می‌کند، من هم نان و سبزی می‌فروشم. ابتدا خجالت می‌کشیدم اما بعد عادت کردم.

وی افزود: ما کودکان کار وقتی برای بازی و تفریح نداریم؛ وقتی جنس هایم تمام میشود به خانه میروم و به مادرم کمک میکنم؛ گاهی وقت ها دلم می‌خواهد مانند دیگر بچه‌ها باشم.

حمید ریگی نژاد ۱۴ ساله یکی از کودکان کار در چابهار در گفتگو با خبرنگارما عنوان کرد: باربری در بازار انجام میدهم؛ هر کس خرید سنگین دارد، من کمک می‌کنم تا ماشین ببرد.

وی افزود: بعضی روزها درآمد خوب است و بعضی روزها نیست. بستگی به بازار دارد؛ با همان خرج خانه را می‌دهیم.

کودک کار گفت: فقط تا کلاس پنجم  درس خوانده ام اما هنوز کتاب هایم را دارم. بعضی شب‌ها می‌خوانم اما بیشتر اوقات خسته‌ام.

سیستان و بلوچستان با نرخ بالای حاشیه‌نشینی، کمبود زیرساخت‌های آموزشی، ضعف خدمات حمایتی در مناطق دورافتاده و هم‌جواری با مرزهای پرچالش، به بستری مستعد برای رشد پدیده کودکان کار تبدیل شده است اما در دل همین تاریکی، تلاش‌هایی نیز در جریان است؛ از جمله فعالیت‌های سازمان بهزیستی و نهادهای مردم‌نهاد که با رویکردی خانواده‌محور می‌کوشند تا کودکان را از خیابان به خانه، و از کار به مدرسه بازگردانند.

  • نویسنده : علی میر
  • منبع خبر : عصر هامون